جهان آزاد به خونریزی و سیل پناهجویان به عنوان پیامدهای قابل انتظار تحولات سیاسی در خاورمیانه عادت کرده است. در نگاه به ایران و رصد تحولات و پتانسیل تغییر در آن، غرب چنین واقعیتی را از نظر دور نمیدارد. کمپین فشار حداکثری آمریکا نیز دیرتر از آنچه انتظار میرفت آغاز شد و این نکته نیز شایسته یادآوریست که برای دوران پس از فروپاشی جمهوری اسلامی و یا سرنگونی آن به واسطه یک خیزش مردمی برنامه ریزی کافی نشده است.
گرچه مبارزه مردم ایران علیه توتالیتاریسم اسلام گرایانه نقاط مشترک بسیاری با مبارزات اروپای شرقی بر ضد کمونیسم دارد وبه همان اندازه برای جهان آزاد دارای اهمیت است، اما مقایسه میزان سرمایهگذاری غرب در اروپای شرقی و ایران، در جهت ضمانت پيشرفت به سوي دموكراسي و ثبات بيشتر، خود بسیار گویاست. هر اندازه غرب در اروپای شرقی جهت آزادسازی و پیشرفت به سمت دموکراسی کوشید، میتوان گفت در حوزه ایران چنین کاری اساسا انجام نشده است.
ولی با این حال، به احتمال زیاد بزودی تغییرات گستردهای در ایران به وقوع خواهد پیوست. تحریم های آمریکا موجب تضعیف رژیم شده است. ضعف رژیم همراه با فساد عمیق درونسیستمی حتی سران مافیای درونحکومتی را نیز ناتوان کرده است. مستضعفان - قشر ضعیف جامعه - که قرار بود از طریق اتحاد اسلام - مارکسیسم از منافع بسیاری برخوردار شوند، اکنون و ۴۱ سال پس از پیروزی انقلاب ۵۷، هم در وضعیت بسیار بدتری قرار گرفتهاند و هم بر تعدادشان بسیار افزوده شده است. قشر کمدرآمد که بخش بزرگی از جامعه را شکل میدهد، در حال حاضر تماشاگر آقازادههایی است که پدرانشان ادعای زهد و تقوا میکنند ولی سوار بر اتوموبیلهای لوکس خودنمایی میکنند و هر لحظه نیز که بخواهند میتوانند همراه خانوادههای خود از ایران به سوی ساحل امن عیاشی خود در خارج از کشور بگریزند. تمام اینها در حالیست که کارگر میدان نفتی در جنوب ایران به علت ناتوانی در تامین مایحتاج خانوادهاش در همان محل کار خود را حلقآویز میکند.
معترضان به آلودگی هوا، کمبود آب، بیکاری، آنانی که خواستار پسگرفتن کرامت انسانی خود هستند، وحشیانه توسط اراذل و اوباش کشته میشوند؛ اراذل و اوباشی که نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر خود دارند. رژیم جمهوری اسلامی انسانهای بیگناه را از هر طریقی که امکان داشته باشد؛ در خیابان، آسمان، کوه، دریا، رودخانه، در کشورهای همسایه و حتی در سرزمینهای دوردست میکشد. ولی خانوادههای عزاداری که عزیزانشان توسط رژیم کشته شدهاند مانند خاری در چشم سران رژیم هستد؛ سرانی که تلاش میکنند خود را نسبت به جنایات بیاطلاع نشان دهند و از خود، چهرهای غلط انداز، پایبند به قانون، و مستحکم به غرب نشان دهند.
اگرچه بحران کرونا بر شدت بحران اقتصادی و اجتماعی در ایران افزوده است ولی پیش از بحران کرونا هم ملت ایران از هر فرصتی برای بیان انزجار خود نسبت به مقامات رژیم استفاده میکرد. مقاماتی که از خدا، رفاه و عدالت سخن میگفتند ولی همزمان از سرمایه مردم میدزدیدند تا بر ثروت خود بیفزایند. مقاماتی که پول مردم را صرف جنگ افروزی برای گسترش تسلط عقاید قرون وسطایی و عقب مانده خود میکردند.
اواخر سال ۲۰۱۷ و در روزهای آغازین سال ۲۰۱۸ - یعنی زمانی که مردم ایران میبایست از عواید ناشی از توافقنامه اتمی برجام سود میبردند - اعتراضات مردمی سراسر ایران را فرا گرفت. معترضان در خیابانهای بیش از ۱۰۰ شهر ایران علیه دو جناح سیاسی، اصولگرا و اصلاح طلب شعار میدادند. در زمانی کوتاه پس از آن اعتراضات، و در نوامبر ۲۰۱۹ مردم بار دیگر در نواحی مختلف ایران برای مخالفت با حکومت مافیایی - که حق یک زندگی عزتمندانه انسانی را همواره از مردم ربوده است - به پا خاستند. خامنهای دستور قتل عام معترضان را صادر کرد، بیش از ۱۵۰۰ نفر با شلیک گلوله کشته شدند و هزاران نفر دیگر دستگیر و زندانی شدند.
پیامهای ویدیویی یکی از معترضان نوامبر ۲۰۱۹، پویا بختیاری، که شجاعانه در مورد سرنگونی رژیم به وسیله مبارزات مدنی سخن میگفت، الهام بخش بسیاری دیگر از مبارزانی شد که در مسیر آزادیخواهی تلاش میکردند. رژیم به سر پویا، شلیک کرد و او را کشت. پدر او، منوچهر بختیاری، به گفته خود، هر روز ویدئوی شلیک به سر پویا توسط ماموران خامنهای را نگاه میکند. منوچهر بختیاری میگوید، تماشای این ویدیو به او کمک میکند تا به خاطر داشته باشد، که چرا باید علیه رژیمی که جان پسرش و دیگر فرزندان بی گناه را گرفته، مبارزه کند؛ مبارزه تا زمان پیروزی، تا زمان سرنگونی رژیم.

مریم معمارصادقی، فعال سیاسی و تحلیلگر ساکن ایالات متحده آمریکا است
منوچهر بختیاری به علت انتشار بیانیهای عمومی که خواستار پاسخگویی خامنهای بود، بازداشت شد. او پس از آزادی از زندان ویدیویی منتشر کرد و از جهان خواست تا تحریمهای اعمال شده علیه رژیم جمهوری اسلامی را تداوم بخشند؛ پیامی شجاعانه و شوکآور از قلب ایران به دنیا. ویدیوهای پدر پویا باعث شد تا خانوادههای دیگر نیز که فرزندانشان توسط رژیم در جریان اعتراضات کشته شده بودند، سکوت خود را بشکنند و حرف بزنند. یکی دیگر از حرکات بسیار بزرگ و قابل توجه منوچهر بختیاری، برافراشتن پرچم شیروخورشید بود.
پرچم شیر و خورشید از صدها سال پیش سمبل ملت ایران بوده است و یک نماد ملی است که در همان ماههای نخست تاسیس جمهوری اسلامی استفاده از آن به عنوان پرچم رسمی ممنوع شد. واقعیت این است که بهرهگیری از این نماد ملی در ایران تهدیدهای امنیتی از سوی رژیم را در پی خواهد داشت؛ ولی زمانی که منوچهر بختیاری این حرکت شجاعانه را انجام داده، تعداد بیشتری از ایرانیان با شجاعت از حرکت او پیروی کردند و پرچم شیرو خورشید را در مکانهای مختلف برافراشتند؛ از جمله: بر فراز قله دماوند، بر فراز یک خانه در ایران، بر فراز بزرگراهها، در بندر گمرک بوشهر، بر پنجره ماشینها و هر مکان دیگری که بشود این کار را انجام داد.
این دسته از فعالیتها همراه با اعتراضات، اعتصابات، نافرمانی مدنی، نامه های شجاعانه ایرانیان مخالف حکومت - که هم اکنون در زندان هستند - و نیز فعالیتهای ایرانیان در شبکههای اجتماعی علیه رژیم، همه نشانههایی هستند که دستیابی به دموکراسی را زودتر از آنچه سیاستگذاران تصور میکنند، فراهم خواهد کرد. ولی واقعیت این است که اگر چنین پیشرفتی از طرف رهبران ملل دموکراتیک حمایت نشود، ممکن است ملت ایران را با کمبود ابزار کافی برای ایجاد جامعهای باز و ساختاری صلح آمیز روبرو کند. چنین شکستی تنها شکست ایرانیان نخواهد بود بلکه ناکامی تمام کسانی خواهد بود که در جستجوی صلح در خاورمیانه هستند.
همانطور که این مسئله در گذار از اتحاد جماهیر شوروی دیده شد؛ علیرغم سقوط توتالیتاریسم شوروی، امیدها برای ایجاد حکومتی دموکراتیک از دست رفت تا جایی که اکنون یک دولت سرکوبگر جدید جایگزین شده است؛ حکومتی عمیقا الیگارشیک که در حال تحکیم امپراطوری خود است. حکومت دینی حاکم بر ایران نیز توانایی تبدیل به یک استبداد نظامی و فروبردن کشور در جنگی داخلی را دارد؛ جنگی که به قیمت نابودی کشور تمام خواهد شد. اگر دنیای آزاد بر رویه و روند دموکراتیک پافشاری نکند، فرصتطلبان به سادگی می توانند قدرت را غصب کنند و کشور را از رویه دموکراتیک دور سازند.
یک چالش کلیدی که در عین حال فرصتی حیاتی نیز به شمار میرود، برقراری امنیت ملی و حاکمیت قانون خواهد بود که از سردرگمی و هرجومرج جلوگیری کند. فرصتی برای تامین امنیت مرزها و اعطای حق برابری به همه ایرانیان در اقصی نقاط کشور، از هر قومیت و باور مذهبی؛ حقی که بتواند حق آزادی و موفقیت را برای همه ایرانیان به صورت برابر تضمین کند. از اقدامات بنیادین دیگری که مانع بر باد رفتن این گشایش سیاسی میشود و ضمنا نیازمند حمایت جامعه جهانیست، میتوان موارد زیر را برشمرد:
- دولت انتقالی که ارائه خدمات عمومی را تضمین کند ، از نزاع جلوگیری کند و مسیر را برای آزادسازی کامل دولت باز کند.
- تدوین قانون اساسی دموکراتیک که نهادهایی پاسخگو در برابر مردم ایجاد کند و از یک دموکراسی بانشاط و بادوام اطمینان حاصل نماید.
- حقیقت، آشتی، و عدالت انتقالی برای جبران خسارات وارده به مردم ایران و ایجاد شرایطی منصفانه برای حرکتی رو به جلو و متحد
- اصلاح سیستم قضایی
- یک سیستم آموزشی مدرن با محتوای لیبرال برای کمک به سوق دادن دوران گذار به سمت زندگی دموکراتیک، تجهیز جوانان ایرانی به دانش، مهارتها و تمهیدات لازم برای تداوم جامعه باز و رقابت در اقتصادی جهانی
- اصلاح سیاست های عمومی جامعه برای رسیدگی به محرومیت های عمیق روحی - اجتماعی- اقتصادی مردم ایران
- سیاست اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و مبتنی بر شایستهسالاری
با چنین کمکهایی و با به بارنشینی چنین خواستههایی، ملت ایران وفادارترین همراه برای جهان آزاد خواهد بود. افزون بر این، ایران نوین برای همه ملتهای منطقه به معنای از میان رقتن دشمن اصلی صلح و آزادی خواهد بود. آنها متحدی واقعی برای ساخت کشورشان بر مبنای بینشی مشترک و انسانگرایانه به دست خواهند آورند.
این یادداشت پیش از این در خرداد ۱۳۹۹ / ژوئن ۲۰۲۰ به زبان انگلیسی در نیوزویک منتشر شده بود. شبکه فرشگرد آن را به فارسی برگردانده است. «ساناز آریا»، عضو شبکه فرشگرد، مترجم این مقاله بوده است.